راسخون : اين انقلاب که از بينش عميق سياسي مردم، تفکرات و تعلقات اصيل مذهبي و آرمان هايي چون ظلم‌ستيزي و دادخواهي تأثير پذيرفته و بر پايه سه اصل استقلال، آزادي و جمهوري اسلامي شکل گرفته بود نظام‌ها و بنيان هاي ارزشي طاغوت را در همه زمينه‌هاي فرهنگي، سياسي و اجتماعي درهم شکست و طرحي نو درانداخت. در اين ميان ادبيات و هنر نيز تحت تأثير اين انقلاب سترگ، دچار تحولي بنيادين شد و با رويکردي دين‌مدارانه باب تازه‌اي در تاريخ فرهنگ و هنر اين کشور گشود.
 
گذشته از معدود شاعران و هنرمنداني که چشم بر اين واقعيت آفتابي بستند، هنرمندان، شاعران و نويسندگان جواني از بطن مردم و انقلاب برخاستند که در کنار هنرمندان راستين، مسووليت‌پذيري، تعهد، آگاهي و خدا محوري را سرلوحه هنر خويش قرار دادند و با هنرشان زبان گوياي انقلاب شدند. در ميان اين هنرها ادبيات که آيينه تمام نماي اوضاع اجتماعي و سياسي روزگار است به دليل قابليت‌هاي ويژه‌اش بيشتر از ساير هنرها شاخصه‌هاي ادبي و فرهنگي اين عصر را در خود جاي داد و در واقع به خوبي توانست تمام فراز و نشيب‌هاي انقلاب را به تصوير بکشد.
 
جستجوي حاضر گزارشي از اين انقلاب ادبي و ادبيات انقلابي است. اين تحقيق بر پايه مصاحبه با شاعران، نويسندگان، منتقدان ادبي و به طور کلي صاحبنظراني شکل گرفته است که در عرصه ادبيات انقلاب صاحب تأليفاتي بوده‌اند. عمده سوالات طرح‌شده، در خصوص تاثیر انقلاب اسلامی بر شعر و نقش شعر در انقلاب اسلامی و درون مایه شعر انقلاب وپس از آن دوران دفاع مقدس می باشد.
 
شاعردرهرزماني بايد دردهاي جامعه را بشناسد
 
قادر طهماسبي در این باره معتقد است: انقلاب اسلامي وشعرتاثيرمتقابلي بر يکديگردارند واززمان انقلاب يک خط و سيرتازه اي درادبيات بازشد. درواقع با شعار،حرکت ها آغاز مي شود و بيشتراين شعارها از دل مردم جوشيده بود ونمي توان گفت که  آن را شاعران بوجود آورده بودند.
 
متاسفانه پس ازانقلاب، بلافاصله به جنگ تحميلي رسيديم ودرواقع شاعران زماني که با شهدا، شهادت، دفاع و غيرت روبه روشدند زياد ازانقلاب نگفته بودند. بنابراين مسايل جنگ باعث شد تا ادبيات به جبهه کشيده شود وازآنجا الهام بگيرد. بنابراین ادبيات خصوصاً شعربراي تهييج رزمندگان به کار گرفته مي شد. دراين زمان شايد شاعران ازرزمندگان جلوتربودند ولي به مرورزمان هرچه پيش تر آمديم ريزش داشتيم. يعني اينکه عده اي با مشکلات مواجه شدند وبسته به جهان بيني که هرفرد نسبت به جنگ داشت عده اي به دنبال نام وتعدادي ديگربه دنبال «نان» رفتند.
 
دراين ميان هم عده اي از انقلاب طلبکارند درحالي که ماخودمان را بدهکار آن مي دانيم. به هرحال درزمينه (شعر)استعدادهاي خوبي درکشورمان وجود دارد که هرز مي رود. لذا بايد يک چاره اساسي براي آن انديشيده شود.
 
بنده معتقدم شاعردرهرزماني که زندگي مي کند بايد بصيرت داشته باشد تا حق را ازباطل تشخيص بدهد وجريان ها ودردهاي جامعه را بشناسد وبراي درمان آن برنامه ريزي کند.
 
بنابراين بايد گفت بي طرفي يا رنگ عوض کردن بدترين مواجهه با انقلاب است. زيرا کسي که به يک حرکت راستين اعتقاد دارد، نبايد ابراز بي طرفي کند وحقيقت را بايد بگوید هرچند که تلخ باشد.
 
من به عنوان يک شاعر آزاد انديش که به جايي وابسته نيست معتقدم که انقلاب اسلامي ما يک انقلاب الهي است وهرچه مال وخون براي آن بدهيم بازهم عظمت آن بالاتر ازآن است. لذا در این مورد گفته ام: «آخرين شعله هاي خونم را هديه ي انقلاب خواهم کرد.»
 
دردفاع ازاصل انقلاب شعری سرودم که درحضورمقام معظم رهبري  خواندم که تعدادی ار ابیات آن اینگونه است:
 
زچشم بسته هلامهرخواب برداريد               به دفع فتنه قدم با شتاب برداريد
سران تفرقه برطبل اتفاق زدند           زپيش چشم جهان بين حجاب برداريد
زنوربينش خورشيد رهبري آنک               زچهره هاي منافق نقاب برداريد
به راستي که دراين استقامت خونين          مباد يک سرموي پيچ وتاب برداريد
زچشم اگرنستانيد خواب را                      فردا سربريده زخواب برداريد
 
نوزايي‌ سنن‌ ادبي‌ در پي‌ تغيير انقلابي‌ در ماهيت‌ جامعه ايران‌
 
محمود سنجري: آنچه‌ به ‌واسطه انقلاب‌ بر حوزه‌ گسترده‌ ادبي‌ ايران‌ تحميل‌ شد، نوزايي‌ سنن‌ ادبي‌ در پي‌ تغيير انقلابي‌ در ماهيت‌ جامعه ايران‌ بوده‌ است‌ كه‌ البته‌ امروزه‌ كمرنگ‌ شده‌ و در مواردي‌ آشكارا انكار مي‌شود. اين‌ انكار، انكار اعتقاد نيست‌ بلكه‌ انكاري‌ست‌ كه‌ در مسير محتوم‌ و طبيعي‌ جامعه ايراني‌ در برگيرنده حركت‌ از سنت‌ به‌ سوي‌ مدرنيسم‌ و مظاهر آن‌ است، هرچند در ظاهر باشد و ناپخته، به‌ هر حال‌ حركت‌ است.
 
شعر انقلاب‌ اسلامي‌ با انقلاب‌ رشد و نمو كرد
 
محمدحسين‌ جعفريان: شعر انقلاب‌ اسلامي‌ با انقلاب‌ رشد و نمو كرده‌ با اوج‌ گرفتن‌ انقلاب، شعر انقلاب‌ اسلامي‌ نيز اوج‌ گرفت‌ و در روزهاي‌ پيروزي، تنور آن‌ داغ‌ داغ‌ است. بعد خط‌ و ربط ها پديد مي‌آيد. عده‌اي‌ مي‌روند و عده‌اي‌ مي‌آيند. اما جريان‌ شعر انقلاب‌ به‌ حياتش‌ ادامه‌ مي‌دهد. با هر حادثه‌ و اتفاقي‌ كه‌ در جريان‌ و روند انقلاب‌ پيش‌ مي‌آيد، با هر فراز و فرود، اين‌ شعر نيز خودش‌ را تطبيق‌ مي‌دهد و با آن‌ همراهي‌ مي‌كند. جنگ، سوژه‌ و راهكار جديدي‌ را بر روي‌ شعر انقلاب‌ اسلامي‌ گشود، چنان‌ كه‌ بر انقلاب‌ و انقلابيون‌ نيز. به‌ همين‌ ترتيب‌ تا امروز جلو آمده‌ است. جالب‌ آنكه، هر چه‌ ارزش هاي‌ انقلاب‌ و باورمندان‌ به‌ آن‌ كمرنگ‌تر و كمتر شده‌اند، تأ‌ثير مستقيم‌ آن‌ بر اين‌ شعر نيز مشهود است.
 
به‌ هر حال، اين‌ جريان‌ شعري، گذشته‌ از ضعف‌ و قوت هايش، بخشي‌ از تاريخ‌ ادبيات‌ اين‌ سرزمين‌ است‌ و بدون‌ ملاحظه‌ آن، بي‌ترديد قسمتي‌ از تاريخ‌ ادبيات‌ معاصر ايران‌ زمين‌ و حتي‌ ادبيات‌ فارسي‌ ناقص‌ خواهد بود. اين‌ را هم‌ بگويم‌ و بدبختانه، اغراض‌ سياسي‌ سبب‌ شد تا طي‌ سال ها، هنر شاعران‌ اين‌ عرصه‌ عمدتاً پوشيده‌ بماند و چندان‌ كه‌ بايد جلوه‌ نكنند و جدي‌ گرفته‌ نشوند. البته‌ جداي‌ از بعضي‌ كه‌ اصولاً شاعر نبودند و انقلاب‌ و ارزش هايش‌ را سپر ناتواني‌ خويش‌ ساخته‌ بودند.
 
در مورد كمرنگ‌ شدن‌ اين‌ جريان‌ نيز، چنان‌ كه‌ گفتم، مساله‌ با خود انقلاب‌ و ارزش هاي‌ آن‌ ارتباط‌ مستقيم‌ دارد. هر چه‌ جريان‌ انقلاب‌ و انقلابي‌گري‌ بيشتر منزوي‌ و حذف‌ مي‌شود، شعر انقلاب‌ نيز محدودتر و كمرنگ‌تر مي‌شود. مي‌بينيم‌ كه‌ اين‌ روزها چنين‌ شده‌ است. هر چند كه‌ اين‌ به‌ معني‌ مرگ‌ اين‌ جريان‌ شعري‌ نيست. شايد باز به‌ گونه‌اي‌ ديگر سربركند و باز همراه‌ با مردم‌ نمود يابد.
 
شعر و انقلاب متاثر از یکدیگرند
 
محمود اکرامی فر با توجه به صورت بندی و جریان شناسی که خود از شعر انقلاب به دست می دهد، یک شاعر انقلابی است. او معتقد است هم شعر در شکل گیری انقلاب اثرگذار است و هم انقلاب به شعر شکل می دهد و این اتفاق در ایران روی داده است. اکرامی فر در مورد تاثیری که انقلاب اسلامی در شعر فارسی گذاشت و جریان های شعری که ایجاد شد معتقد است: هر انقلابی که در هر کجای جهان روی می دهد، قبل از اینکه انقلابی بیرونی باشد انقلابی درونی است و در واقع باید اول انقلاب در باور، اندیشه، احساسات و عواطف آدم های جامعه ای صورت بگیرد تا آنها از درون وادار شوند که ساختار بیرونی را بشکنند و نهادهای موجود در جامعه را دگرگون کنند و به قول معروف « هر بنای کهنه کابادان کنند  باید اول کهنه را ویران کنند» یعنی در یک انقلاب یک نظام از بین می رود و نظام دیگری به جایش می آید و چون خاستگاه این نظام جدید اندیشه افراد است قطعاً بر اندیشه ها هم اثر می گذارد. از این جهت شعر به عنوان یک شیوه بیان که خاستگاه آن اندیشه، احساسات و تخیل است ناگزیر تحت تاثیر انقلاب است. در واقع هم شعر در شکل گیری انقلاب اثرگذار است و هم انقلاب به آن (شعر) شکل می دهد و این اتفاق در ایران روی داده و انقلاب چه در فرم و چه در محتوای جریان شعری ما اثر گذاشته است. حالا هر چه از 22 بهمن 57 به این سمت می آئیم و با تغییرات اجتماعی و اتفاقاتی که در مسیر این انقلاب صورت می گیرد، هر کدام از این اتفاقات به میزان شدت و حدتی که دارد و در عواطف و احساسات مردم تاثیر می گذارد، در احساسات و عواطف شاعر هم اثر می گذارد که این در شعرهایش بروز می کند. بنابراین اگر ما عمیقاً و دقیقاً کالبد شکافی و تحلیل محتوای کمی و کیفی کنیم می توانیم به سیر اندیشه مردم از 22 بهمن 57 تا الان برسیم، با توجه به اینکه شاعران خواص جامعه هستند اما خواصی که دغدغه های عامه مردم در شعرهای اینها نمود و نماد دارد؛ به عنوان مثال و از دیدگاه جامعه شناختی می توان گفت: ارزش هایی که قبل از انقلاب در شعر شاعران نمود داشت، ارزش های وطنی، انسانی، دوری از ضد ارزش ها و در واقع چیزهایی بود که ذهن جامعه و شاعر را به خود مشغول می کند و حتی جانش را به خاطر آنها از دست می دهد. که بعد از انقلاب یک سری از ارزشها کمرنگ و یک سری از ارزشها پر رنگ شده است.
 
اکرامی فر معتقد است: بعد از گذشت سال ها ارزش های انسانی در شعر کمرنگ نشده ولی ارزش های ملی چرا. در واقع ارزش های ملی بعد از انقلاب در شعر ما کمرنگ شده است و اگر هم ارائه شده در دوران دفاع مقدس بوده که خودش را با ارزش های دینی عجین کرده و بعد از دفاع مقدس است که ما شاهد کمرنگ شدن مجدد این ارزش ها هستیم و این را در نگاهمان به تاریخ می بینیم؛ ویلیام هالوی می گوید: مردمی می دانند به کجا بروند که بدانند از کجا آمده اند. ما تا ندانیم از کجا آمده ایم نمی توانیم بدانیم به کجا می خواهیم برویم و به عبارت دیگر تاریخ حافظه ماست. در شعر بعد از انقلاب، تاریخ خودمان را با تاریخ دینی پیوند زدیم که به اعتقاد من کار بسیار خوبی است اما شعر ملی ما برعکس شعر دینی کمرنگ شد که قبل از انقلاب برعکس شعر دینی ما پررنگ بود.
 
ادبيات تابع شرايط اجتماعي ‌است
 
كامل احمدنژاد: پس از پيروزي ‌انقلاب، ادبيات هم مانند ديگر شئون زندگي دگرگوني پيدا كرد، به هرحال ادبيات تابع شرايط اجتماعي ‌است. وقتي ‌در اجتماع دگرگوني‌ ايجاد مي‌شود در ادبيات هم اين دگرگوني منعكس مي‌شود. بعد از انقلاب، ادبيات دوقطبي ‌شد و برخلاف گذشته كه جريان هاي ادبي يك دست ديده مي‌شدند، در يك قطب شاعران و نويسندگاني‌ قرار گرفتند كه موضوعات ‌روز انقلاب و چند سال بعد، مسایل جنگ تحميلي‌ را موضوع شعر خود قرار دادند. اينها همراه انقلاب بودند و تنها موضوعي‌ كه برايشان ضرورت داشت و حياتي‌ و لازم بود، پرداختن به ارزش هاي ‌انقلاب و جنگ طولاني ‌هشت ساله بود. اينها جزو وظايف هنري خود مي‌دانستند كه به ياري ‌انقلاب بشتابند و از آن حمايت كنند. در نتيجه آثار آنها رنگ مكتبي ـ مسلكي‌ ‌قوي‌ پيدا كرد. در بين اين گروه، كساني ‌بودند و هستند كه استعداد درخشاني ‌دارند، اما آثار آنان به ندرت عمق و شكوه ادب گذشته را پيدا كرده است. البته اين شاعران و نويسندگان زحمت كشيده‌اند و استعداد هم دارند، ولي نتوانسته‌‌اند ‌مثل بزرگان گذشتة ما در سطح ملي ‌و جهاني‌ جلوه كنند. در قطب ديگر شاعران و نويسندگاني‌ بودند كه به ادبيات غرب توجه داشتند و دارند. ‌بيشتر كساني ‌كه در قطب ديگر هستند كاملاً همراه انقلاب نيستند، هرچند گاهي ‌به وطن‌دوستي ‌و مسایل ديگر نزديك مي‌شوند. در اين حوزه داستان‌نويسي ‌رشد كرد اما شعر تا پايين‌ترين حد تنزل كرد. در اين قطب ديگر شاعري سرشناس نشده است جز چند نفري ‌كه از قديم بوده‌اند و اغلب هم از دنيا رفته‌‌اند مثل اخوان، شاملو و مثلاً كساني ‌مثل سايه که اگر از اينها بگذريم نمي‌دانم از جوان هاي‌ شاعري ‌كه در قطب دوم هستند، افراد سرشناس چه كساني هستند. البته شايد اين به خاطر نقص اطلاعات من باشد. در هر دو قطب شاعران کما بيش مطرح همان هايي‌ هستند كه قبل از انقلاب هم شعر مي‌سرودند. آنها ‌كه بعد از انقلاب پرورده شدند، كارشان رونق کمي پيدا كرد. ‌در مجموع تأثير انقلاب اسلامي ‌بر ادبيات، ديني‌، اخلاقي‌ و انقلابي ‌شدن محتواي‌ بخش مهمي‌ از آن و افزوده شدن بر تعداد شاعران و نويسندگان بوده است. البته سال ها طول مي‌كشد كه تأثير يك انديشه و جريان در هنر و ادب انعكاس يابد. معمولاً هنر بايد در ناخودآگاه هنرمند قرار بگيرد و اين هم در يك سال و پنج سال اتفاق نمي‌افتد. با اميدواري ‌منتظر مي‌مانيم كه در سال هاي‌ پيش‌رو هم آثاري ‌در حد آثار شاعران و نويسندگان بزرگ ما عرضه شود.
 
احمدنژاد در خصوص تحول و سيري‌ كه ادبيات و شعر انقلاب طي‌ كرد می گوید: ما مي‌گوييم ادبيات معاصر، اما در زبان انگليسي دو اصطلاح هست: يكي ‌ Contemporary (‌معاصر) و ديگري Modern (نو). چون مدرن مفهوم اجتماعي‌ دارد، ما همين مدرن را مطرح مي‌كنيم و بيشتر در مورد ادبيات نو صحبت مي‌كنيم. در 25 سال اخير ادبيات از لحاظ كميت رشد كرده است و به سبب افزايش امكانات ارتباطي و ترجمۀ آثار نويسندگان و شاعران دنيا بخصوص غرب، اهل ادب سعي‌ كردند الهامي ‌از ادبيات جهان بگيرند. در حوزۀ شعر، مردم ايران مثل مردم اغلب كشورهاي‌ جهان از شعر حمايت نكردند. پس شعر اگر پيشرفتي ‌هم داشته، كُند و نامحسوس بوده است.
 
همزمان با آغاز مبارزات مردم علیه حکومت استبدادی پهلوی در سال های پایانی دهه ی 40 و آغاز دهه ی 50 اولین جرقه های ادبیات مقاومت به صورت جوششی از میان مردم کوچه و بازار برخاست و به صورت زیباترین و موثرترین شعرها ، شعارها و دیوار نوشته ها پدیدار گشت. مبارزات شروع شد. راه پیروزی ورسیدن به شاه راه نجات به ادبیات راه می یافت ؛ ادبیاتی که در تک بیت ها یا جملات کوتاه در قالب شعا ر با حضور مردم در تظاهرات فریاد زده می شد و مردم مطالبات خویش را با استفاده از ابزار ادبیات هوشمندانه و پر نفوذ فریاد می زدند. این شعار ها که در اعتراض های رسمی و غیر رسمی سر داده می شد ماهیت حماسی ، احساسی ، تهیجی داشتند . گاه این شعارها در اشعار چند بیتی به صورت همگانی خوانده می شد که حاکی از این بود که شعارها توسط مبارزان صاحب قریحه مطابق با خواست های رهبری انقلاب و مردم هدایت می شود. شعارهایی که برخواسته های مردم همچون استقلال ، آزادی و عدالت با وجهی سلبی مشروعیت حکومت موجود را متزلزل می کرد و زیر سوال می برد و در کنار آن با شعار ها و اشعار ایجابی ارزش های نظام حاکم را نفی و ارزش های انقلاب را تبلیغ می کرد و به آن سمت و سویی خاص داده به ادامه مبارزه تا پیروزی نهایی تاکید می کرد. البته آغاز سروده های جدی عصر انقلاب را باید از سال 57 دانست.


گفتگو از طاهره امینی
/2759/

منتظر اخبار ، انتقاد و پيشنهادات شما هستيم :
news@rasekhoon.net

جذب خبرنگار افتخاري